شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) چیست؟

شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) دقیقاً چیست؟
عملکرد چگونه در سازمان اندازه‌گیری می‌شود؟ آیا کارکنان در حال انجام کارهای درست هستند؟ آیا کار آن‌ها به نتایج موردنیاز تیم و سازمان منجر می‌شود؟ شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) می‌توانند به این سؤالات پاسخ دهند.

شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) چیست؟
شاخص کلیدی عملکرد (Key Performance Indicator) معیاری قابل‌اندازه‌گیری است که نشان‌دهنده میزان دستیابی به اهداف از پیش تعیین‌شده است. به‌عنوان‌مثال اگر یکی از اهداف شما ارائه خدمات برتر به مشتری باشد، می‌توانید تعداد مشتریان ناراضی از خدمات پشتیبانی را به‌عنوان یک KPI در نظر بگیرید. سازمان‌ها برای ارزیابی موفقیت خود در دستیابی به اهداف، از KPI در چندین سطح استفاده می‌کنند. KPI سطح بالا ممکن است بر عملکرد کلی کسب‌وکار متمرکز باشد، درحالی‌که KPI سطح پایین ممکن است بر فعالیت‌های بخش‌هایی مانند فروش، بازاریابی، منابع انسانی و پشتیبانی تمرکز کند.

کلمه مهم در KPI، کلمه «کلیدی» است. شاخص های کلیدی عملکرد، باید با توجه به اهداف مهم یا اصلی کسب‌وکار تعریف شوند. هنگام تدوین KPI سؤال‌های زیر را به ترتیب مطرح کنید:

ردیف سؤال‌ها مثال
هدف: افزایش درآمد فروش در سال جاری

KPI: رشد فروش

1 نتیجه دلخواه شما چیست؟ افزایش 30% درآمد فروش تا پایان سال
2 چرا این نتیجه مهم است؟ تحقق این هدف منجر به سودآوری سازمان می‌شود
3 چگونه می‌خواهید پیشرفت را بسنجید؟ افزایش درآمد به نسبت هزینه صورت گرفته پیشرفت محسوب می‌شود.
4 چگونه می‌توانید به‌طور چشمگیری احتمال رسیدن به نتیجه را افزایش دهید؟ افزایش تعداد مراکز فروش، افزایش خرید مشتریان فعلی
5 چه کسی مسئول نتیجه است؟ مدیر فروش
6 چگونه خواهید فهمید که به نتیجه خود رسیده‌اید؟ درآمد امسال 30٪ افزایش یافته باشد.
7 هرچند وقت یک بار پیشرفت نتیجه را بررسی می‌کنید؟ هر یک ماه یک‌بار
در مثال بالا دو اقدام کلیدی که می‌تواند احتمال افزایش 30% درآمد تا پایان سال جاری را به‌طور قابل ملاحظه‌ای افزایش دهد، افزایش تعداد مراکز فروش به‌منظور جذب مشتری جدید و ترغیب مشتریان فعلی برای افزایش خرید است.

تفاوت شاخص و شاخص کلیدی عملکرد چیست؟
معیارها برای اندازه‌گیری جنبه‌های مختلف عملکرد در یک زمان خاص استفاده می‌شوند. درحالی‌که شاخص های کلیدی عملکرد (KPI)، اهداف استراتژیک را نشان می‌دهند و عملکرد را با یک هدف خاص اندازه‌گیری می‌کنند. بنابراین همه شاخص های کلیدی عملکرد، شاخص هستند، اما همه شاخص‌ها، KPI نیستند.

سازمان‌ها هنگام طراحی شاخص اغلب، در تشخیص ماهیت شاخص‌ها دچار اشتباه می‌شوند. به‌طورکلی 5 دسته‌بندی برای شاخص وجود دارد:

1- شاخص های کلیدی نتیجه ای (KRI)
چگونگی انجام کار را در یک عامل حیاتی موفقیت (CSF) نشان می‌دهد. این سنجه‌ها نتیجه اقدامات هستند و نشان می‌دهند آیا در مسیر درست حرکت می‌کنیم یا خیر؟

2- شاخص های نتیجه ای (RI)
مشخص می‌کند تاکنون چه کارهایی انجام شده است.

3- شاخص های کلیدی عملکرد (KPI)
مشخص می‌کند چه‌کارهایی باید انجام شود تا عملکرد به‌طور چشمگیری افزایش پیدا کند. تمرکز این شاخص‌ها بر جنبه‌هایی از عملکرد است که برای موفقیت حال و آینده، مهم‌ترین موارد هستند. این شاخص‌ها مشخص می‌کنند برای اینکه نتایج بهبود یابد، چه‌کار باید کرد. این شاخص‌ها قابلیت اندازه‌گیری به‌صورت روزانه و هفتگی را دارند.

4- شاخص های عملکرد (PI)
مشخص می‌کند چه‌کارهایی باید انجام شود. اگرچه از اهمیت خاصی برخوردارند اما عامل کلیدی به شمار نمی‌روند و تکمیل‌کننده KPI هستند.

5- شاخص های کلیدی رفتاری (KBI)
این شاخص‌ها مشخص می‌کند چه ویژگی‌های رفتاری برای انجام موفقیت‌آمیز کار لازم است.

جایگاه شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) در ساختار سازمان چیست؟
شاخص های کلیدی عملکرد، اقدامات فردی را به چشم‌انداز سازمانی متصل می‌کنند. اگر این را مانند یک هرم در نظر بگیریم، اقدامات خاص به‌صورت آبشاری از چشم‌انداز سازمانی تغذیه می‌شوند. شاخص های کلیدی عملکرد (KPI)، نیز از استراتژی، اهداف و عوامل حیاتی موفقیت (CSF) سازمان گرفته می‌شوند.

عوامل حیاتی موفقیت (CSF) آن قسمت از فعالیت‌هایی است که سازمان شما برای موفقیت باید در آن عملکرد خوبی داشته باشد. شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI)، وسیله‌ای است که می‌توان از طریق آن عوامل حیاتی موفقیت (CSF) را اندازه‌گیری کرد. اقدامات، وظایف و پروژه‌هایی هستند که شما برای دستیابی به KPI انجام می‌دهید.

بنابراین KPI از اهداف و استراتژی سازمان پشتیبانی می‌کند. آنها به شما امکان می‌دهند روی آنچه بیشترین اهمیت را دارد تمرکز کرده و پیشرفت خود را ارزیابی کنید.

گاهی سازمان‌ها شاخص های کلیدی عملکرد شناخته‌شده در صنعت را، بدون توجه به شرایط سازمانی خود انتخاب کرده و سپس متعجب می‌شوند که چرا این سنجه ها هیچ تغییری در سازمان ایجاد نکرده است. درحالی‌که برای تدوین KPI، ابتدا باید اهداف سازمانی درک شده و برای دستیابی به آنها برنامه‌ریزی و بازخورد تحلیلگران، روسای بخش‌ها و مدیران نیز دریافت شود. هنگام نوشتن KPI ، باید در نظر بگیرید که KPI چگونه با یک نتیجه یا هدف خاص کسب‌وکار ارتباط برقرار می‌کند. KPI ها باید متناسب با شرایط کسب‌وکار شما و برای دستیابی به اهداف آن ایجاد شوند.

نکته دوم در تدوین شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) در سطح سازمان این است که شاخص‌هایی انتخاب شود که فعالیت‌های مناسب را برای تمام حوزه‌های کسب‌وکار اندازه‌گیری می‌کند. یعنی معیارهای ارزیابی عملکرد تعیین‌شده تمام جنبه‌های کسب‌وکار شما را پوشش دهند. استفاده از BSC تئوری ساده‌ای است که می‌توانید به‌کارگیرید و KPI ها رو طوری طراحی کنید که حوزه‌های مختلف کسب‌وکار نظیر حوزه مالی، مشتری، فرایند و رشد و یادگیری را در برگیرد. از طرف دیگر انواع شاخص های ارزیابی عملکرد را ازنظر کمی و کیفی بودن، پیشرو و تأخیری بودن حتماً در نظر داشته باشید.

شاخص های کلیدی عملکرد، چه کمکی به سازمان می‌کنند؟
شاخص های کلیدی عملکرد (KPI)، به یک سازمان کمک می‌کنند تا پیشرفت و تحقق اهداف سازمانی را تعیین و اندازه‌گیری کنند. هنگامی‌که یک سازمان مأموریت خود را تجزیه‌وتحلیل کرد و اهداف خود را تعریف کرد، باید پیشرفت را در جهت رسیدن به این اهداف اندازه‌گیری کند. KPI ابزار اندازه‌گیری را ارائه می‌دهد و شواهد عینی از مسیر پیشرفت در جهت دستیابی به یک نتیجه مطلوب را فراهم می‌آورد.
اقداماتی که باید انجام شوند تا به تصمیم‌گیری و عملکرد بهتر منجر شود را شناسایی می‌کند.
میزان تغییر عملکرد را در طول زمان نمایش می‌دهد.
میزان کارایی، اثربخشی، کیفیت، مدت‌زمان، رفتار، کارایی پروژه، کارایی فردی و بهره‌برداری از منابع را نشان می‌دهد..
برای مدیریت KPI، به چه نکاتی باید توجه کرد؟
مدیریت شاخص های کلیدی عملکرد (KPI)
در طراحی مدیریت شاخص های کلیدی عملکرد مؤثر چه نکاتی باید رعایت شود؟

1- ارتباط شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) با اهداف استراتژیک سازمان
شاخص های کلیدی عملکرد یا KPI، باید با یک هدف اصلی کسب‌وکار مرتبط باشد. دقت کنید باهدف اصلی، نه یک هدف سازمان یا چیزی که ممکن است شخصی در سازمان فکر کند مهم است. شاخص کلیدی عملکرد، باید با یک موفقیت اساسی در سازمان در ارتباط باشد. در غیر این صورت شما در حال رسیدن به هدفی هستید که هیچ تأثیری برای سازمان شما ندارد و این منجر به اتلاف وقت، هزینه و سایر منابع کسب‌وکار می‌شود که می‌توانست به‌جای دیگری اختصاص یابد.

2- انتخاب تعداد بهینه شاخص های ارزیابی عملکرد
تعداد زیادی شاخص های کلیدی عملکرد تعیین نکنید. تعداد بهینه در بیشتر حوزه‌های کسب‌وکار و مشاغل بین 4 تا 10 شاخص کلیدی عملکرد است.

3- انتخاب شاخص های کلیدی عملکرد (KPI)، SMART شده
شاخص های کلیدی عملکرد (KPI)، SMART شده انتخاب کنید.

SMART و KPI
ویژگی های SMART در طراحی شاخص های کلیدی عملکرد در نظر گرفته شود.

منظور از شاخص های SMART شده این است که:

Specific: درباره آنچه هر یک از شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) اندازه می‌کنند و دلیل اهمیت آنها به‌منظور جلوگیری از ابهام یا سوءبرداشت شفافیت ایجاد کنید. (آیا هدف شما مشخص است؟)

Measurable: شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) تعیین‌شده، باید قابل‌اندازه‌گیری باشد. (آیا می‌توانید پیشرفت رسیدن به آن هدف را اندازه‌گیری کنید؟)

Achievable: فرد، تیم یا سازمان باید توان دستیابی به آن را داشته باشد. بنابراین شاخص های کلیدی عملکرد (KPI)، باید قابل‌دستیابی باشند، اگر خیلی سطح بالا تعیین شوند ممکن است قبل از شروع توسط افراد رها شوند. (آیا واقعاً هدف قابل‌دستیابی است؟)

Relevant: چیزی که اندازه گرفته می‌شود از یک طرف باید مهم بوده و عملکرد را بهبود بخشد و از طرف دیگر متناسب با محدودیت‌های سازمان در نظر گرفته شود. (چقدر هدف به سازمان شما مرتبط است؟)

Time-Bound: شاخص های کلیدی عملکرد (KPI)، باید در یک چارچوب زمانی توافق شده، قابل‌دستیابی باشند. (چارچوب زمانی برای دستیابی به این هدف چیست؟)

4- جمع‌آوری داده برای سنجش شاخص ها
زمانی که یک شاخص کلیدی عملکرد (KPI) تدوین شد، برنامه‌ریزی کنید چگونه اطلاعات موردنیاز برای سنجش آن را جمع‌آوری می‌کنید. همین‌طور تعیین کنید چه کسی و در چه بازه زمانی داده‌ها را جمع‌آوری می‌کند. به‌عنوان‌مثال، داده‌های حوزه فروش معمولاً می‌توانند به‌صورت روزانه جمع‌آوری شوند، در حالی که KPI هایی که نیاز به جمع‌آوری داده‌ها از چند منبع دارند، ممکن است به‌صورت هفتگی یا ماهانه اندازه‌گیری شوند. برای اطمینان از صحت جمع‌آوری داده‌ها، آن‌ها باید تأیید شوند.

5- آگاه ساختن ذینفعان از شاخص های کلیدی عملکرد (KPI)
شاخص های کلیدی عملکرد را با تمام افراد مرتبط و ذینفع در میان بگذارید. اگر مسئولیت تیم یا سازمان را بر عهده‌دارید، مطمئن شوید که افراد زیرمجموعه شما از تأثیر هر KPI بر کار خود، آگاه هستند و دقیقاً می‌دانند که روی کدام فعالیت‌ها تمرکز کنند. ممکن است یک داشبورد عملکرد تنظیم کنید یا از یک کارت امتیازی متوازن برای اندازه‌گیری پیشرفت استفاده کنید.

6- هم‌راستایی اهداف و شاخص ها
هنگامی‌که اهداف و شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) اعضای تیم را تعیین می‌کنید، اطمینان حاصل کنید که آن شاخص ها با استراتژی کلی تیم و سازمان همسو هستند. این موضوع تضمین می‌کند که فعالیت‌های روزمره کارکنان با اهداف سازمان مطابقت دارد. همان‌طور که قبلاً هم اشاره شد سنجه های کلیدی عملکرد (KPI) باید با عوامل حیاتی موفقیت سازمان، چشم‌انداز و استراتژی اعلام‌شده آن همسو باشند.

7- حمایت از تیم برای محقق ساختن هدف
وقتی شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) را برای سنجش عملکرد تیم و سازمان خود تدوین کردید، اطمینان حاصل کنید که آموزش، پشتیبانی و مشوق‌های مناسب برای عملکرد خوب افراد در سازمان فراهم‌شده است. شما باید از افراد خود حمایت کنید تا به نتیجه موردنظر برسند. این جمله را نیز به خاطر داشته باشید «آنچه اندازه‌گیری می‌شود، انجام می‌شود اما آنچه به آن پاداش تعلق می‌گیرد نیز انجام می‌شود» بنابراین هنگامی‌که پاداش‌ها را تعیین می‌کنید، اطمینان حاصل کنید که آنها مستقیماً به KPI هایی که تعیین کردید، مرتبط هستند.

ارتباط پاداش با شاخص های کلیدی عملکرد (KPI)
آنچه به آن پاداش تعلق می‌گیرد، انجام می‌شود.

8- بررسی منظم شاخص های کلیدی عملکرد
شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) را به طور منظم بررسی کنید. بررسی منظم شاخص های ارزیابی عملکرد، یک ضرورت است. زیرا برخی KPI ها هدفی غیرقابل تحقق را اندازه می‌گیرند، برخی نیز هدف اصلی را اندازه‌گیری نمی‌کنند. بنابراین فقط با ارزیابی منظم آن‌ها می‌توانید تصمیم بگیرید زمان تغییر KPI رسیده یا خیر؟ از طرف دیگر این بررسی به ایجاد راهکار برای دستیابی به هدف از طریق جلسات بازخورد میان‌دوره نیز کمک می‌کند.

9- تغییر شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) متناسب با نیاز سازمان
معیارهای کلیدی عملکرد را متناسب با نیازهای متغیر کسب‌وکار تغییر دهید. KPIها همیشه نیاز به تکامل، به‌روزرسانی و اصلاح دارند. اگر KPI ها را یک بار تدوین و بعد برای همیشه آن‌ها را کنار بگذارید ممکن است اهدافی را دنبال کنید که دیگر با موفقیت سازمانی مرتبط نیستند. مهم‌ترین قسمت شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) کاربرد آن است. پس از عمر مفید شاخص، باید آن را کنار گذاشته و شاخص‌های کلیدی عملکرد جدیدی تدوین کنید که باهدف اصلی سازمان همسو هستند.

طرز فکر داده محور چیست و چه کاربردهایی دارد؟

طرز فکر داده محور چیست و چه کاربردهایی دارد؟
طرز فکر داده محور نگرشی است که به فرد امکان می‌دهد مسائل و پدیده‌ها را بر مبنای اطلاعات و داده‌های در دسترس تحلیل کند. این تحلیل کاربردهای مختلفی دارد؛ برای مثال، کسب‌وکارها می‌توانند با استفاده از علم داده و پردازش داده‌ها تصمیمات بهتری بگیرند.

منتها این‌طور نیست که طرز فکر داده محور فقط به کاربرد علم داده برای تصمیم‌گیری در کسب‌وکارها محدود شود، بلکه پنجره‌ای است که می‌توان از طریق آن پدیده‌ها را تحلیل کرد. ازاین‌رو، کارکردهای آن در زندگی روزمره و شخصی ما نیز مشاهده خواهد شد.

برای مثال، در سال‌های اخیر، اخبار دروغ رواج زیادی در شبکه‌های اجتماعی داشته‌اند. کسی که طرز فکر داده محور داشته باشد، به‌جای پذیرش اولین چیزی که در آن فضا می‌خواند، برای تأیید یا رد آن شروع به جمع‌‌آوری داده‌ها و تحقیق پیرامون آن خبر می‌کند. همچنین، اگر ادعایی مطرح شود، سعی می‌کند آن ادعا را با جمع‌‌آوری مدارک و شواهد پشتیبانی کند.

چطور طرز فکر داده محور را در خود پرورش دهیم؟
نمی‌توان یک‌شبه به نگرش داده‌محور دست یافت. این دستیابی نیازمند تمرین، انتقادپذیری و پذیرش آن دسته از خطاهای ذهنی است که ممکن است ذهن شما هنگام کارکردن با داده‌ها مرتکب شود. برای پرورش این نگرش می‌توان از روش‌های زیر استفاده کرد:

۱. عادت به پشتیبانی از تصمیمات با کمک داده‌ها
وقتی کارتان را در جایگاه دانشمند و تحلیل‌گر داده آغاز می‌کنید، باید به تصمیم‌گیری بر اساس داده‌ها عادت کنید. این تصمیم‌ها شامل انتخاب روش تحلیل داده‌ها نیز هست. منتها عادت‌کردن به تصمیم‌گیری بر مبنای داده‌ها کار راحتی نیست. مغز ما به‌شیوه تکاملی بیشترِ تصمیمات را بر مبنای الگوهای ظاهری می‌گیرد.

برای تغییر به‌سوی طرز فکر داده محور لازم است عادت طرح فرضیه‌ها و حدسیات غیرضروری را کنار بگذارید؛ برای مثال، هنگام کارکردن با داده‌ها، به‌جای آنکه از متغیرهای تصادفی برای تحلیل داده استفاده کنید، مناسب‌ترین متغیرها را برای این کار با کمک مقایسه بین مدل‌های تحلیل انتخاب کنید.

طرز فکر داده محور – پشتیبانی از تصمیم گیری با داده‌ها

مهم‌ترین نکته هنگام کارکردن با داده‌ها این است که حدس‌زدن بر مبنای غرایز را کنار بگذارید و فرضیات را بر مبنای داده قابل‌مشاهده طرح کنید. برای رسیدن به این مهم، می‌توانید حدس‌هایی را که هنگام کار با داده‌ها می‌زنید یادداشت و سپس اعتبار آنها را با داده‌های در دسترس مقایسه کنید.

۲. توانایی دیدن داده‌ها،‌ آن‌طور که هستند!

به‌غیر از مبنا قراردادن داده برای تصمیم‌گیری، کار مهم دیگری هست که برای پرورش طرز فکر داده محور باید انجام بدهید: نگریستن به داده‌ها آن‌طور که هستند، نه آن‌طور که دوست دارید باشند. مغز ما تمایل زیادی به حذف داده‌های نامطلوب و در عوض برجسته‌کردن داده‌های مطلوب دارد.

در واقع، مغز ما به‌شیوه‌‌ای ناخودآگاه تمایل دارد روی داده‌های مثبت دست بگذارد و انواع توجیهات را نیز برای لاپوشانی داده‌های نامطلوب و بی‌اعتبارکردن آنها نزد ما طرح می‌کند. منتها باید یاد بگیریم هنگام نگاه‌کردن به داده‌ها معنای واقعی آنها را درک کنیم، نه معنایی که ذهن ما مایل به ساختن پیرامون آنهاست.

مطالعه مقاله کنارگذاشتن خطاهای ذهنی برای شما سودمند خواهد بود.
۳. درک قابلیت‌ها و محدودیت‌های کار با داده‌ها
درک اینکه چه‌کارهایی می‌توان با داده‌ها انجام داد یکی از وظایف اولیه تحلیل‌گر داده است. منتها درک اینکه چه‌کارهایی را نمی‌توان با داده‌ها انجام داد نیز به همان اندازه مهم است. ترکیب این دو انتظارمان از دنیای داده‌ها را واقعی می‌کند.

شرط رسیدن به طرز فکر داده محور توانایی درک ظرفیت‌ها و محدودیت‌های داده‌هاست. برای اندازه‌گیری این نکته که تا چه حد به این مسئله واقفید این پرسش‌ها را از خودتان بپرسید:

این داده‌ها چطور ارائه می‌شوند؟
داده‌های ورودی و خروجی کدام‌اند؟
آیا می‌توانم مسئله را در ذهنم فرمول‌بندی کنم؟
آیا مسئله موردنظر در حوزه علم داده قرار می‌گیرد؟
ظرفیت‌های طرز فکر داده محور در تصمیم‌گیری کسب‌وکارها
طرز فکر داده محور و ظرفیت‌های تصمیم گیری

امروزه شاهد افزایش شدید حجم داده‌های در دسترس هستیم؛ داده‌هایی که با کمک ظرفیت‌های دنیای دیجیتال به دست می‌آید. منتها آیا کسب‌وکارها از ظرفیت‌های این دریای عظیم بهره می‌برند؟ به نظر می‌رسد هنوز بسیاری از کسب‌وکارها تصمیماتشان را نه بر مبنای داده‌ها بلکه بر مبنای غرایز، بلندپروازی مدیران، و یا داده‌های تحریف یا محدود شده می‌گیرند.

اینها نشان می‌دهد طرز فکر داده محور هنوز در این کسب‌وکارها جا نیفتاده و جزئی از فرهنگ سازمانی آنها نشده است. برای استفاده از حداکثر ظرفیت داده‌ها لازم است در ساختار تصمیم‌گیری کسب‌وکارها تغییراتی رخ دهند تا طرز فکر داده محور بین اعضا جا بیفتد.

آشنایی با انواع تصمیمات در کسب‌وکار
برای استفاده از داده‌ها در تصمیم‌گیری، ابتدا لازم است با انواع تصمیماتی که هر سازمان یا کسب‌وکار در طی حیات خود می‌گیرد‌ آشنا شویم. این تصمیمات ۳ نوع هستند:

تصمیم‌های استراتژیک: هر سازمانی در طول حیات خود گاهی با تصمیم‌گیری‌های مواجه می‌شود که در مسیر برنامه‌ریزی استراتژیک می‌تواند سرنوشت آن را رقم بزند. این تصمیم‌ها اهمیت و تأثیرات عمیقی بر تمام تشکیلات و اعضا می‌گذارد و تناوب رخ‌دادنشان بسیار کم است. به‌بیان دیگر، این تصمیم‌ها معدود اما سرنوشت سازند.
تصمیم‌های دوره‌ای: این تصمیم‌گیری‌ها به‌تناوبِ بیشتری رخ می‌دهند و برای اداره‌کردن بخش‌های مختلف سازمان گرفته می‌شوند. بخشی از این تصمیمات را می‌توان با فرایندهای هوش مصنوعی خودکارسازی کرد و حضور عامل انسانی را جز در موارد ضروری محدود کرد؛ برای مثال، بررسی وضعیت موجودی انبار و تأمین زنجیره پایدار از مواد اولیه از جمله تصمیمات دوره‌ای است که به‌تناوب در بازه‌های زمانی مختلف در کارخانه یا فروشگاه رخ می‌دهند.
تصمیمات خرد و روزانه: تصمیماتی که سازمان یا اعضایش به‌طور روزانه در مواجه با مسائل خرد می‌گیرند؛ برای مثال، ارائه تخفیف به مشتری وفادار یا موافقت با مرخصی یکی از کارکنان از نمونه‌های این تصمیم‌‌گیری‌هاست. نکته‌ای که باید درباره این دسته از تصمیمات در نظر داشت: گرچه این تصمیم‌ها به‌ظاهر کوچک و خردند، برآیند آنها در سازمانی بزرگ می‌تواند در بلندمدت بر روند حرکت و عمر سازمان اثر بگذارند.
برای بهبود تصمیم‌گیری خطاهای شناختی مؤثر بر تصمیمات روزانه را بشناسید.
طرز فکر داده محور چه تأثیری بر این ۳ دسته تصمیم‌گیری دارد؟
همان‌طور که اشاره شد، استفاده از داده‌ها و گسترش فرهنگ داده‌محوری در بخش‌های مختلف سازمان باعث بهبود و تسریع روند تصمیم‌گیری می‌شود. هرچه تصمیم‌ها در سازمان سریع‌تر و بهتر گرفته شوند، سازمان به‌عنوان سیستم عملکرد بهتری خواهد داشت.

برای مثال، در بخش تصمیمات روزانه، وجود سامانه‌ها و الگوریتم‌های داده‌محور برای رتبه‌بندی مشتریان به فروشندگان برای طراحی و ارائه بسته‌های تخفیفی مختلف کمک می‌کند. در این حالت، دیگر نیازی نیست هر تصمیم به رده‌های بالاتر ارجاع شود و سرعت تصمیم‌‌گیری نیز افزایش می‌یابد.

چطور از داده‌ها برای تصمیم‌گیری استفاده کنیم؟
طرز فکر داده محور

حال که با انواع تصمیم‌گیری آشنا شدیم، چگونه می‌توانیم از داده‌ها در فرایند تصمیم‌گیری استفاده کنیم؟ در این بخش، فرایند تصمیم‌‌گیری داده‌محور را معرفی می‌کنیم:

۱. تعیین چهارچوب تصمیم‌گیری
پیش از دریافت و بررسی داده‌ها، باید چهارچوب و سطحی را که قرار است در آن تصمیم‌گیری شود معین کنیم. این کار احتمال بروز خطاهای شناختی در شکل‌گیری تصمیم ــ که حاصل بررسی داده‌هاست ــ را کاهش می‌دهد.

۲. جمع‌آوری داده‌ها
حال داده‌های موردنیاز و مرتبط با چهارچوب را پیدا و جمع‌آوری می‌کنیم. مهندسی داده نقشی مهم در این بخش ایفا می‌کند و داده‌های موردنیاز را از بین انبوه داده‌ها فراهم می‌کند.

۳. تحلیل و پیش‌بینی
حال که داده‌های لازم را در چهارچوب موردنظر قرار داده‌ایم، وقت تحلیل داده‌ها فرا رسیده است. بر مبنای داده‌های در اختیار، مدل‌های مختلف را پیش‌بینی و تصمیم‌های مختلفی را طراحی می‌کنیم. توجه کنید که داده‌ها همواره با عدم‌قطعیتی مواجه بوده و اغلب ناظر به گذشته‌اند؛ پس بهتر است بازه تصمیم‌گیری تعریف کنیم.

۴. اتخاذ تصمیم
حالا وقت آن رسیده که تصمیم موردنظر را اتخاذ و اجرایی کنیم. هر تصمیمی باید به‌شکل مناسب به سایر گروه‌های مرتبط اطلاع‌رسانی شود.

علاوه بر این ۴ مرحله اصلی، ۲ مرحله دیگر نیز کامل‌کننده فرایند تصمیم‌گیری داده‌محورند. این ۲ مرحله عبارت‌اند از:
۵. بازخورد
پس از اتخاذ تصمیم، نباید آن را فراموش کنیم. حال باید نتایج و پیامد‌های مثبت و منفی تصمیمات را بر مبنای داده‌های بازخورد جمع‌آوری و تحلیل کنیم تا میزان اثربخشی تصمیمات روشن شود.

۶. اصلاح و تکامل فرایند
پس از مدتی که تصمیمات مختلف را اتخاذ و بازخوردهای لازم را گرفتیم، می‌توانیم به جنبه‌های پنهان تأثیرگذار در فرایند تصمیم‌گیری داده‌محور پی ببریم و آن را در صورت لزوم اصلاح کنیم؛ برای مثال، نقش عوامل انسانی در فرایند را بکاهیم یا بخشی از فرایند تصمیم‌گیری را به لایه‌های پایینی سازمان منتقل کنیم یا برعکس.

چطور طرز فکر داده محور را در کسب‌وکارمان جا بیندازیم؟
گسترش فرهنگ طرز فکر داده محور در سازمان

اما چگونه می‌توان فرهنگ داده‌محوری و تصمیم‌گیری مبتنی بر داده را در اعضا و بخش‌های مختلف سازمان جا انداخت. برای دستیابی به این هدف، لازم است برخی ساختارها و عادت‌های فکری در بین اعضای سازمان ایجاد شود.

تعیین ساختار تصمیم‌گیری در سازمان: ابتدا باید تصویری کلی از اینکه تصمیم در کدام قسمت‌های سازمان ما و به‌وسیله چه کسانی (انسان یا ماشین) گرفته می‌شود به دست آوریم. سپس به این بیندیشیم که طرز فکر داده محور چگونه می‌تواند باعث بهبود هر بخش گردد.
گسترش فرهنگ داده‌محور: طرز فکر داده محور یعنی توان تفسیر صحیح داده‌ها را در سازمان به اولویت تبدیل کنید. اعمال این اولویت باید از سطوح بالای سازمان و بین مدیران و رهبران اصلی آغاز شود. هرچه فرهنگ داده‌محوری در سازمان بیشتر گسترش یابد، امکان واگذاری تصمیم‌ها به سطوح پایین‌تر بیشتر می‌شود. در واقع، اجزای مختلف سازمان به بلوغ کافی برای تصمیم‌گیری در حیطه کار خود می‌رسند.
ارتقا مهارت‌ها و توانایی‌های مرتبط: استاندارهایی برای ارتقای مهارت‌های آن بخش از اجزای سازمان که با تصمیم‌‌گیری مواجه‌اند تعیین کنید. کسب این مهارت‌ها را با دراختیارگذاشتن ابزارهای یادگیری تسهیل کنید. به‌طور کلی، ۳ نوع توانایی برای گسترش طرز فکر داده محور نیاز دارید: (۱) مهندسی داده که به شما توان جمع‌آوری داده‌ها را می‌دهد، (۲) علم داده‌کاوی که توان تحلیل و طبقه‌بندی داده‌های جمع‌آوری‌شده را فراهم می‌کند، و (۳)‌ هوش تصمیم‌گیری که با به‌کارگرفتن مهارت‌های مدیریتی و علوم اجتماعی تصمیم‌گیری می‌کند.
ساختار انتقال داده: برای آنکه داده‌ها در فرایند تصمیم‌گیری به کار گرفته شوند باید قابل‌اعتماد، مرتبط، تکرارپذیر و از طرف یک منبع رسمی ارائه شده باشند؛ پس لازم است ساختاری را برای انتقال داده بین بخش‌های مختلف طراحی کنید. این ساختار شامل پایگاه داده‌ها، خطوط ارتباطی و… است.
جمع‌بندی
هر سازمانی در طول حیات خود تصمیمات زیادی می‌گیرد، از تصمیماتی که سرنوشتش را رقم می‌زنند تا تصمیم‌های روزانه و جزئی. در همه این سطوح، داده‌ها باعث بهبود تصمیم‌گیری می‌شوند. برای استفاده از ظرفیت این داده‌ها، لازم است فرایند تصمیم‌گیری داده‌محور در سازمان به کار گرفته شود. پیش‌نیاز به‌کارگیری این فرایند نیز گسترش طرز فکر داده محور در بین اعضای سازمان است.

ضرورت انتقال و مهاجرت از oracle forms به oracle apex

ضرورت انتقال و مهاجرت از oracle forms به oracle apex

نگهداری برنامه های قدیمی، کمبود برنامه نویسان واجد شرایط، پاسخگو نبودن معماری client server، پاسخگویی به نیازهای امنیتی، نیاز به متمرکز کردن اطلاعات شرکت ها و سیستم ها، دسترسی راحت و سریع کاربران نهایی و نیز دسترسی از طریق موبایل و تبلت از جمله دلایل اصلی برای مهاجرت برنامه ها به تکنولوژی های مناسب و به روز است.

مهاجرت از هر پلتفرمی به پلتفرم دیگر با چالش ها و دغدغه های خاص خود همراه است و در این میان هوشمندی در تصمیم گیری و هدایت صحیح تیم توسعه مهم ترین مسئله در این انتقال است. یکی از مسائل مطرح در جامعه اوراکل، مهاجرت از اوراکل فرم به سمت پلتفرم های جدید است که مزایای بیشتری را فراهم می کنند و با تغییر و تحولات روز دنیای اطلاعات نیز همگام هستند. مدیران و تصمیم سازان این جامعه، گزینه های جایگزین متعددی برای مهاجرت دارند، از جمله java یا Dotnet، اما عدم نیاز به یادگیری زبان جدید، سادگی، هزینه و زمان پایین توسعه از جمله دلایل اصلی گرایش برای مهاجرت به سمت oracle apex است. اوراکل اپکس را می توان اصلی ترین و مناسب ترین پلتفرم برای مهاجرت برنامه های oracle form دانست.

تلاش ها و منابع مورد نیاز برای مهاجرت برنامه های اوراکل فرم به اپکس، به اندازه آن برنامه، پیچیدگی منطق کسب و کار آن و نیز انطباق پیاده سازی های سفارشی آن برنامه بستگی دارد. برای مثال، درک و تغییر هر آنچه در اوراکل فرم طی سالیان متمادی ایجاد شده است، قطعا چالش برانگیز است و البته باید این را نیز در نظر گرفت که این چالش ها در هر مهاجرتی به هر پلتفرم دیگری کاملا طبیعی است.

مهاجرت از یک محیط کلاینت سرور به یک محیط کاملا وب محور همراه با چالش ها و دغدغه های خاص خود است. عدم تطابق برخی تعاریف در این دو محیط و نیز لزوم همگام کردن تفکرات برنامه نویسان و تغییر عادات برنامه نویسی آن ها اولین چالش در این مهاجرت است. هدایت صحیح و نیز همراه با آموزش درست برنامه نویسان طوری که بتوانند با کمترین چالش از اوراکل فرم به اوراکل اپکس مهاجرت نمایند، مساله ای است که بایستی مد نظر قرار گیرد. عدم یادگیری صحیح و تکیه صرف بر دانش قبلی در اوراکل فرم و نیز هدایت ناصحیح برنامه نویسان در درک الزامات این مهاجرت چالشی است که تنها با تدبیر و برنامه ریزی و نیز آموزش صحیح، سهل و آسان خواهد شد.

با توجه به اینکه زبان برنامه نویسی مورد استفاده در هر دو محیط – هم اوراکل اپکس و هم اوراکل فرم – زبان PL/SQL است، یکی از دغدغه های اصلی مدیران و تصمیم گیران که همان تغییر زبان و یادگیری زبان جدید است، مرتفع می گردد. برنامه نویسان برای این مهاجرت مجبور به کنارگذاشتن سال ها تجربه کار با PL/SQL و یادگیری زبان جدید نیستند و کافی است خود را با محیط جدید و الزامات آن تطبیق دهند. نحوه کدنویسی صحیح که منجر به یک برنامه با کارایی و امنیت بالا می شود، مهمترین موضوع در این مهاجرت است.

چالش بعدی رابط کاربری است. بسیاری از برنامه نویسان در زمان مهاجرت نگران الزامات کار با یک محیط وب هستند و ممکن است با مفاهیم خاص این محیط جدید آشنا نباشند، علاوه بر این برای کار در همچین محیطی نیاز به کسب مهارت هایی همچون JQuery، JavaScript، HTML و یا CSS است. بایستی خاطر نشان کرد که این نگرانی کاملا طبیعی است، اما اوراکل اپکس با تفکیک لایه Presentation از لایه Business این دغدغه را به پایین ترین حد خود رسانده است. به طوری که برنامه نویسانی که از محیط اوراکل فرم به اوراکل اپکس مهاجرت می کنند، به هیچ عنوان درگیر لایه Presentation نخواهد شد و تنها بایستی به منطق کسب و کاری که باید پیاده سازی نمایند، فکر کنند و دیگر نگران نحوه نمایش داده شدن صفحات HTML که همراه با کدهای CSS است، نباشند. از طرفی با ارائه Dynamic Action ها در اوراکل اپکس برنامه نویس های PL/SQL بدون نیاز به داشتن دانش جاوا اسکریپت می توانند به راحتی با استفاده از ویزاردهایی که برنامه نویس را در پیاده سازی هر آنچه نیاز دارند، هدایت می کنند، به مقصود خود رسانده و حتی دستورات خود را به صورت AJAX اجرا و با پایگاه داده ها تعامل داشته باشند. این قابلیت زیبا در اوراکل اپکس، به معنای بی نیازی کامل از دانستن جاوااسکریپت و یا HTML و CSS نیست، بلکه همراه با مهاجرت به اوراکل اپکس، بهتر است خود را نیز به روز کرد.

زبان سمت کلاینت و نیز سمت سرور در اوراکل فرم PL/SQL است و اوراکل اپکس نیز در سمت سرور از زبان PL/SQL بهره می برد اما زبان سمت کلاینت آن جاوا اسکریپت است.

بحث بعدی در UI است. رابط کاربری اوراکل فرم بر روی JVM اجرا می شود و اساسا جاوا است، در حالی که رابط کاربری اوراکل اپکس HTML و CSS است.

هم اپکس و هم فرم هر دو از وب سرویس ها پشتیبانی می کنند. اوراکل فرم از Validation سطح فیلد و نیز پردازش رویدادها در این سطح پشتیبانی می کند. اپکس نیز از Validation های سطح صفحه و پردازش رویداد در سطح صفحه پشتیبانی می کند. Validation سطح فیلد و نیز پردازش رویداد در این سطح مستلزم برنامه نویسی جاوا اسکریپت و ajax است که البته با استفاده از Dynamic Action ها بسیار سهل و آسان خواهد بود.

اوراکل فرم برای رسم نمودارهاو نمایش آن ها از Oracle graphics استفاده می کند و می دانیم که رسم نمودار در این محیط واقعا چالش برانگیز است. ولی اوراکل اپکس از موتور jet chart به عنوان قلب تپنده رسم و نمایش نمودارها به صورت HTML5 بهره می برد که کار رسم نمودارهای مختلف را بسیاردلپذیر کرده است. علاوه بر این تولید گزارشات PDF، HTML، Excel و CSV و نیز بارگذاری داده های یک فایل Excel یا CSV در اوراکل اپکس در مقایسه با فرم به مراتب راحت تر و با چالش های بسیار کمتری مواجه است چرا که بسیاری از این کارها را خود اپکس انجام خواهد داد.

منطق کسب و کار برنامه ها در اوراکل فرم، در پایگاه داده اوراکل، سرور, و خودکلاینت انجام می شود. منطق کسب و کار برنامه ها در اپکس در داخل پایگاه داده اوراکل انجام می شود. در اپکس در سمت کلاینت نیز با استفاده از جاوا اسکریپت می تواند با پایگاه داده نیز تعامل داشته باشد.

اوراکل اپکس از HTML و CSS استفاده می کند، بنابراین بر روی همه مرورگرها به درستی نمایش داده می شود و از این نظر کاملا Cross Browser است.

اوراکل فرم از انواع Trigger های سطح صفحه، بلاک و فیلد استفاده می کند و برای نوشتن آن ها تنها داشتن دانش PL/SQL کافی است. اوراکل اپکس نیز از رنج گسترده ای از Trigger ها action ها بهره می برد که اوراکل فرم ندارد. برای نوشتن آنها البته باید از جاوااسکریپت استفاده کرد و یا برای تعامل با دیتابیس می تواند در قالب اجراهای ajax هم از جاوااسکریپت و هم از PL/SQL استفاده کرد. خوشبختانه با معرفی Dynamic Action ها نگرانی اکثر برنامه نویسان در خصوص نوشتن کدهای جاوااسکریپت مرتفع شده است و این Event ها به راحتی قابل تعریف هستند.

اوراکل اپکس در نسخه 21.2 خود، امکان تولید برنامه های موبایل PWA را اضافه کرد. برنامه نویس با استفاده از همان محیط توسعه می تواند اقدام به تولید برنامه های موبایل کند و JQuery Mobile برای نمایش رابط کاربری آن بهره ببرد. این امکان زیبا در اوراکل فرم میسر نیست.

سخن پایانی: اوراکل فرم یکی از ابزارهای تولید برنامه های اوراکل با زبان PL/SQL بود! که سالیان طولانی جزو پلتفرم های اصلی برنامه نویسان اوراکل در ایران به شمار می رفته است. اما با توجه به تغییرات تکنولوژی و مواردی که به آن اشاره شد، دیگر جوابگوی نیازهای جدید نیست و این، لزوم مهاجرت به پلتفرم های جدید را بیش از پیش آشکار می سازد. اوراکل اپکس 21.2 ابزار اصلی تولید برنامه های وب شرکت اوراکل است. اوراکل سرمایه گذاری خوبی بر روی این پلتفرم انجام داده است و بستر cloud خود را نیز با oracle apex پیاده سازی کرده است.

کارشناسان سمر صمیمانه پاسخگوی شما عزیزان هستند

برای  ارتباط با ما میتوانید از طریق واتس اپ ،  ایمیل ، تلفن ، شبکه های اجتماعی و حتی صندوق صوتی تلفن شرکت در تماس باشید

تلفن : 28427715